آمیـــتیس هدیه خوب خــــــــــــدا

امی تیس ناقلا!

.. تغییرات این ندت و پیشرفتهای تو نی نی گولوی عزیزم.. از ده شهریور که اتفاقا شاهین شهر هم بودیم شما برای اولین بار دوبار ماما رو گفتی  بار اول بابا شنید و با ذوق به ما گفت و باردوم من و بابا و مریم عمه فرداش که مامانی ارایشگاه بود و رفت موهاشو کوتاه کنه تو چند بار دیگه گفته بودی و عمع مریم صداتو ضیط کرده بود الهی دور اون لبات بگرم با این ماما گفتنت.... دیگه اینکه خیلی راحت دیگه میتونی بشینی و دیگه خدارو شکر نمیوفتی با سرعت چهار دست پا راه میری و هرجارو سرک میکشی و همش دنبال اینی که یه چی گیر بیاری و دستتو بهش بگیری و وایسی الهی فدات شم من.. توی وایسادنتم خیلی تعادلت خوب شده و حتی گاهی جرات میکنی و چند ثانیه دستتو ول میکین که البته کا...
19 شهريور 1391

هشتمین ماهگرد امی تیسمون

.. امشب وارد ماه هشتم زندگیت شدی گلکم میتونی بگی ببا بابا وقتی بابا منو صدا میزنه به طرف من برمیگردی و میدونی اسم من چیه روی سینه ام به خواب میری و این حدود۲۰روزیه که اینجوری میخوابی.یعنی من دراز که میکشم تو روی سینم گوله میشی و شیر میخوری و همونجوریم شبها و بعد از ظهر ها خوابت میبره و این فرم خوابیدن جدیدته .و خلاصه راحت میخوابی و دردسری برای خوابوندنت نداریم. دو تا دندون یعنی دو تا مروارید خوشمل پایین لثه ات در اوردی و بابتش گاهی کمی تب داری و گاهی کمی ناارومی میکنی اما نه زیاد! کم اشتهایت خیلی زیاده ،به حدی که به زور یه نوبت کمکی میخوری و اونم فرنی یا حریره بادوم.تازه دو سه روزیه شیر پاستوریزه رو برات شروع کردم و با اون برات فرنی درست میکن...
5 شهريور 1391
1